به وبلاگمون خوش اومدی رفیق

مردی در امامزاده ایی اختیار ادرارش را 

از کف داد و در صحن امامزاده ادرار کرد!

مردم خشمگین شدند و به سمت او 

هجوم بردند و خواستند که او را بکشند...!


مرد که هوش و فراستی بسیار داشت 

گفت؛ای مردم !

من قادر به ادرار کردن نبودم؛

امامزاده مرا شفا داد...!

ناگهان به یکباره مردم ادرار او را به عنوان تبرک به سر و صورت خود مالیدند!


منشا اشتباهات ندانستن نیست،

بلکه تقلید و اعتقادات کورکورانه است.


به زاهد گفتم این زهد و ریا تا کی بود باقی

بگفتا؛تا به دنیا مردم نادان شود پیدا...!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی