به وبلاگمون خوش اومدی رفیق

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قلاده های طلا» ثبت شده است


ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت.

به شاه خبر دادند که چه نشسته‌ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می‌دزدد.

شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد.

پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را می‌دزدیدند، دل و جگرش را هم می‌خوردند.شاه خبردار شد و یکی از درباری‌ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد.


این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمی‌داشت!!!

پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد می‌میرد.»

جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساخته‌اند و همه اندام‌های گوسفند را می‌برند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش می‌ماند.

حال و روز امروز کشور ماست که دزدی رو مامور دزدی دیگه میکنن!!!

شما به رسمیت بشناس اما امثال شما از مردم ایران به حساب نمیاید از قدیم مردم ایران به شما و وثوق الدوله ها و سید ضیا طباطبایی ها و وطن فروش ها و امثال شما میگفتن مزدور

مردم ایران این حکومت را نه تنها به رسمیت نمیشناسند بلکه قصد نابودی آن را دارند